سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه



فایل پایان نامه روانشناسی انواع پاسخ به اضطراب

انواع پاسخ به اضطراب

روانشناسان از سالها پیش پی برده اند که اضطراب مفهومی چند بعدی است. با اینکه همه ما تصدیق می کنیم که اضطراب را تجربه می کنیم، واقعیت این است که اضطرابی که ما تجربه می کنیم با اضطرابی که دیگران تجربه می کنند بسیار متفاوت است (ژاندا، به نقل از حسن زادگان، ۱۳۸۴). پیترلانگ (۱۹۶۹)، یک الگوی سه نظامی برای اضطراب پیشنهاد کرده است که این سه نظام یا مولفه عبارتند از :

 

 

 

(۱) شناختی

(۲) رفتاری

(۳) فیزیولوژیکی یا بدنی (پاول  و انرایت، ۱۹۹۱).

۱- شناختی

برخی مواقع اضطراب افراد در آنچه با خود می گویند و یا برای دیگران تعریف می کنند پدیدار می شود مانند مردی که از سگ می هراسد، اگر سگی را در حال دویدن به سمت خود مشاهده کند ممکن است بگوید به شدت ترسیده ام».

۲- بدنی

الف) بعضی ها واکنش های احشائی در یک یا چند دستگاه بدن مانند دستگاه قلبی- عروقی، عروقی، گوارشی، ادراری، تناسلی، و تنفسی دارند.

ب) بعضی ها ممکن است بیشتر واکنش های عضلانی داشته باشند مانند  درد پشت، سر درد، درد مفاصل یا سر درد به علت اسپاسم عضلانی.

ج) برخی از افراد ممکن است ترکیبی از واکنش های احشائی و عضلانی داشته باشند.

در بیان مثال برای این مورد می توان چنین بیان کرد که فرد با دیدن سگ دچار طپش شدید قلب و دل پیچه شود.

۳- رفتاری

برخی از افراد فقط عکس العمل رفتاری از خود نشان می دهند یعنی پس از دریافت محرکی که از آن هراس دارند رفتارهای خاصی انجام می دهند، مانند مواظبت بیش از حد، تحریک پذیری، بیقراری، وابستگی مفرط، اشتغال خاطر با محدود شدن فعالیت و تمرکز حواس یا مثلاً فرد پس از دیدن سگ شروع به دویدن نماید (کلارنس، به نقل از وهاب زاده، ۱۳۷۰).

فالی کوکسال و کوئن پاور در مفهوم پردازی اضطراب یک گام فراتر نهاده اند. آنها این مسئله را مطرح کردند که مولفه شناختی اضطراب به خودگویی های کلامی و احساسات ذهنی (فاعلی) که افراد گزارش می دهند تقسیم می شود. به این ترتیب مولفه احساسی» را به سه مولفه دیگر افزودند. آنها دلایل لازم برای حمایت از چها بعد متمایز اضطراب بدست آوردند و در عین حال اذعان کردند که خودگویی های کلامی و احساسات ذهنی تا حدود زیادی با هم مرتبط هستند. مانند محققان پیشین آنها نیز همپوشی کم بین این دو مولفه اضطراب شناختی با اضطراب بدنی و رفتاری را تأیید کردند (ژاندا، به نقل از حسن زادگان، ۱۳۸۴).

 


پایان نامه روانشناسی : ریشه ها و عوامل اضطراب

ریشه ها و عوامل اضطراب

محققان در گزارش های خود موارد زیر را به عنوان ریشه های اضطراب گزارش می کنند:

 

  • شواهدی وجود دارد که استعداد به اضطراب در دوران رشد قبل از تولد پیدا می شود.
  • اوتورانک ضربه تولد را به عنوان اولین اضطراب تلقی می کرد.
  • نظریه روانکاوی به مسئله جدا شدن از مادر را به عنوان منبع اضطراب تأکید می کند.
  • ضربه هیجانی حاصل از جدائیها نیز عامل اصلی اضطراب تلقی شده است.
  • پاسخ اضطراب را برخی محققان به عنوان پاسخی یادگرفته تلقی می کنند (کلارنس، به نقل از وهاب زاده، ۱۳۷۰).

درجات اضطراب

اضطراب را می توان به درجاتی تقسیم کرد:

الف) اضطراب مواج آزاد: اضطرابی است شدید، مداوم، عمومی و نامرتبط به یک چیز معین که نوعاً در اختلالات اضطرابی دیده می شود و غالباً پیش درآمد پانیک است.

ب) بی تابی: یک حالت بیقراری و ناراحتی که اغلب با نشانه های عضلانی مانند بیقراری حرکتی، تشویق روانی (اضطراب به دستگاه عضلانی سرریز کرده است) مشخص می شود.

ج) تنش: عبارتست از کشیدگی، بیقراری حرکتی و روانی و بیم.

د) هراس: عبارت است از یک حمله اضطرابی به شدت در هم کوبنده که منجر به نا به سامانی در اعمال ایگو شده و باعث تغییرات فیزیولوژیکی و وحشت می گردد.

ر) اضطراب طبیعی: استرسی که در آن منشأء و منبع اضطراب حقیقی واقعی است (کلارنس، به نقل از وهاب زاده، ۱۳۷۰)

تشخیص بالینی اضطراب

در طبقه بندی تشخیصی دو طبقه بندی گسترده کاربردی وجود دارد . نخست طبقه بندی بین المللی سازمان بهداشت جهانی از بیماری (ICD) که اکنون مورد تجدید نظر قرار گرفته و مجموعه کاملی از آن در سال ۱۹۹۳ تحت عنوان (۱۰ ICD) ارائه می شود و در حال حاضر نهمین نسخه تجدید نظر شده آن موجود است. دوم، راهنمای تشخیصی آماری اختلال های روانی انجمن روان پزشکی آمریکا که در سال ۱۹۸۰ برای سومین بار مورد تجدید نظر واقع شده (DSM III) و مجدداً در سال ۱۹۸۷ تحت عنوان (DSM III .R) تجدید نظر و منتشر شد (پاول و انرایت، ۱۹۹۱). نسخه تجدیدنظرشده چهارمین راهنمای تشخیصی آماری اختلال های روانی انجمن روان پزشکی آمریکا نیز هم اکنون موجود می باشد.

دانلود مقاله و پایان نامه

[۱] -Clarens

 


اختلالات اضطرابی از دیدگاه DSM-IV-R

اختلالات اضطرابی از دیدگاه DSM-IV-R

اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند، و اغلب مبهم دل واپسی است که با یک یا چند تا از     احساس های جسمی همراه می گردد، مثل احساس خالی شدن سردل، تنگی قفسه سینه، طپش قلب، تعریق زیاد، سردرد، یا میل جبری ناگهانی برای دفع ادرار، بیقراری و میل به حرکت نیز از علائم شایع است. اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب الوقوع می دهد و شخص را برای مقابله با تهدید اماده می سازد (کاپلان و سادوک ۲۰۰۴؛ به نقل از رفیعی و رضاعی، ۱۳۸۷).

در DSM-IV-R، انواع گوناگونی از اضطراب تعریف شده است که عبارتند از:

  • اختلالات هراس
  • فوبی ها (آگورافوبیا – فوبی اجتماعی – فوبی ساده)،
  • اختلال وسواسی – اجباری
  • اختلال استرس پس از سانحه
  • اختلال اضطراب منتشر

در گزارشی جدید از همان دیدگاه (DSM-IV-R) انواع اختلالاتی که هسته مرکزی آنها  اضطراب است تحت عنوان اختلال های اضطرابی، با ۱۲ زیر گروه در نظر گرفته شده است:

  • اختلال وحشت زدگی
  • اختلال گذر هراسی
  • اختلال وحشت زدگی با گذر هراسی
  • اختلال هراس آشکار و پنهان
  • اختلال هراس اجتماعی
  • اختلال وسواس فکری- عملی
  • اختلال فشار روانی پس آسیبی
  • اختلال فشار روانی حاد
  • اختلال اضطراب فراگیر

۱۰-اختلال اضطراب ناشی از بیماری جسمانی

۱۱-اختلال اضطراب ناشی از مواد

 


دانلود پایان نامه روانشناسی در مورد اضطراب

اضطراب

اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد در حد اعتدال آمیز وجود دارد و در این حد به عنوان یک پاسخ سازش یافته تلقی می شود. فقدان اضطراب ممکن است فرد را  با مشکلات و خطرهای قابل ملاحظه ای مواجه گرداند. اضطراب است که فرد را وا می دارد تا برای معاینه کلی به پزشک مراجعه کند یا در یک جاده لغزنده با احتیاط رانندگی کند و بدین ترتیب زندگی طولانی ترو بارورتری داشته باشد. بالعکس اضطراب مرضی نیز وجود دارد چرا که اگر حدی از اضطراب می تواند سازنده و مفید باشد و اگر اغلب مردم اضطراب را تجربه می کنند اما این حالت ممکن است جنبه مزمن و مداوم بیابد که در این صورت نه تنها    نمی توان پاسخ را سازش یافته دانست بلکه باید آنرا به منزله منبع شکست، سازش نایافتگی و درماندگی فراگیری دانست که فرد را از بخش عمده ای از امکاناتش محروم کند، فقط بر اساس راهبردهای محدود کننده آزادی و انعطاف فردی کاهش می یابد و طیف گسترده اختلال های اضطرابی را که از اختلال های شناختی و بدنی تا ترس های غیر موجه و وحشتزدگی ها گسترده اند به وجود می آورد (دادستان،۱۳۸۳).

اساساً اضطراب را نمی‌توان در قلمرو آنچه تحت عنوان آزردگی مشخص می‌شود محدود کرد، چرا که احساس اضطراب نه تنها در بیماران افسرده، وسواسی و روان گسسته وجود دارد، بلکه در افراد بهنجار نیز به صورت‌های مختلف، پدیدار می‌گردد. شاید به همین دلیل است که در مورد اضطراب نمی‌توان تعریف مشخص و روشنی را ارائه داد، چرا که اضطراب در افراد مختلف به گونه‌های متفاوت بیان می‌شود. با توجه به موارد ذکر شده می‌توان در زیر به تعاریفی در زمینه اضطراب پرداخت:

لافون[۱] اضطراب را این چنین تعریف می‌کند: اضطراب یک انتظار به ستوه آورنده است و ممکن است در تنشی گسترده، موحش و اغلب بی‌نام اتفاق می‌افتد، این حالت که به شکل احساس و تجربه کنونی است مانند هر اغتشاش هیجانی در سطح همبسته روانی و بدنی در فرد پدید می‌آید و ممکن است یک تهدید عینی و اضطراب‌آور داشته باشد. در واقع اضطراب به عنوان احساسی رنج‌آور است که با یک موقعیت ضربه‌آمیز کنونی یا به انتظار خطری که به شئی نامعینی وابسته است، تعریف می‌شود (دادستان، ۱۳۷۵).

– اضطراب یک حالت احساسی و هیجانی است که از خصوصیات برجسته آن تولید حالت بی‌قراری و دلواپسی است که با اتفاقات زمان و شرایط تناسب ندارد (معانی، ۱۳۷۰).

– اضطراب حالت هیجانی ناخوشایند و مبهم و وضعیت تحریک تشدید شده هیجانی است که اساسا نگرانی یا ترس را هم دربر دارد (آرتور[۲]، ۲۰۰۷).

– اضطراب را در واقع همه انسان‌ها تجربه می‌کنند، اضطراب احساس ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که با یک یا چند تا از احسا‌س‌های جسمی همراه می‌گردد (آلن[۳]، ۱۹۹۰).

اما تعریف D.S.M.I.V – از اضطراب این گونه است :

نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها، بدبختی‌های آینده، توأم با احساس بی‌لذتی، با نشانه‌های بدنی تنش، منبع پیش بینی نشده می‌تواند درونی‌ یا بیرونی باشد (پورافکاری، ۱۳۶۸).

و نهایتاً این که  اضطراب عبارت است از احساس مبهم و توأم با ناراحتی که اغلب منشاء و علت مشخصی ندارد، و برای فرد شناخته شده نیست (آرلن[۴]، ۱۹۹۸).

دست یافتن به تعریفی دقیق از اصطلاح اضطراب بسیار دشوار است. اکثر نظریه پردازان با لانگ موافقند که اضطراب یک مفهوم فرضی است. یعنی اضطراب نوعی تصور است که وجود خارجی و عینی ندارد ولی در تفسیر پدیده های مشاهده پذیر می تواند مفید باشد. لانگ مدلی سه سیستمی از اضطراب ارائه داده است که به طور وسیع به فهم تعریف های مختلف کمک کرده است. نیمرخ اضطراب در افراد مختلف بسته به اینکه کدام نظام بیشترین تأثیر را پذیرفته است، متفاوت خواهد بود. اضطراب در وسیع ترین معنی، به عنوان یکسری پاسخ های جسمی، روانی و رفتاری به فشار روانی در نظر گرفته می شود (پاول و انرایت، ۱۹۹۱).

دادستان (۱۳۸۲)، اضطراب را به عنوان واکنش فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز، یعنی موقعیتی که تحت تأثیر بالا گرفتن تحریک ها اعم از بیرونی و درونی واقع شده و فرد در مهار کردن آنها ناتوان است در نظر    می گیرد. همچنین، اضطراب ناراحتی در عین حال روانی و بدنی است که بر اثر ترس مبهم و احساس ناامنی و تیره روزی قریب الوقوع در آدمی به وجود می آید.

به عقیده کوپر[۵](۲۰۱۰)، هر نیروی که ثبات روانی یا جسمی را از میدان خویش سوق دهد و در فرد ایجاد فشار نماید، اضطراب نامیده می شود. یا می توان گفت اضطراب وقتی روی می دهد که تهدید نسبت به فرد وجود داشته باشد. یک تهدید برحسب این که چه مفهومی برای فرد دارد می تواند ایجاد فشار نماید.

به نظر رولو می ، اضطراب عبارت است از ” ترسی که در اثر به خطر افتادن یکی از ارزشهای اصولی شخص ایجاد می شود (رولومی، ۱۹۸۳). هر کسی ترس ها و نگرانی هایی دارد. فروید ادعا می کرد اگر اضطراب و ناراحتی همرا با آن، افراد را برانگیزد راه های جدید مقابله با معضلات زندگی را تشخیص دهند، می تواند انطباقی باشد. اضطراب خواه انطباقی باشد یا غیر انطباقی، می تواند موجب ناتوانی شدید گردد. اضطراب علل بسیاری دارد و همه مردم در زندگی آنرا تجربه می کنند. طبیعی است که مردم هنگام مواجهه با موقعیت های تهدید کننده و تنش زا مضطرب شوند، اما احساس اضطراب شدید و مزمن در غیاب علت واضح، امری غیر عادی است. اضطراب شامل احساس عدم اطمینان در ماندگی و بر انگیختگی فیزیولوژیکی می شود. شخصی که مضطرب است از عصبی بودن و تنش و بی قراری و تحریک پذیری شکایت می کند و اغلب در به خواب رفتن مشکل دارد. اضطراب شدید ممکن است بعد از وقوع یک حادثه، با پیش بینی حادثه ای در آینده، یا براثر تصمیم به مقاومت در برابر اشتغال ذهنی به موضوعی خاص. یا به هنگام تغییر جنبه نامطلوبی از رفتار، یا برخورد با محرک ترس آور، روی می دهد. رفتارهای مشاهده شده در اضطراب هر چند بسیار متنوع هستند، اما در یک چیز مشترک اند: تغییر یا احتمال تغییر در هر موقعیت آشکار ساز اضطراب دخیل است (ساراسون و ساراسون،۱۹۸۷).

اگر چه مقدار محدودی اضطراب برای رشد بشر ضرروی است ولی مقدارزیاد آن نیز باعث اختلال رفتار می شود واغلب اوقات شخص را مجبور به نشان دادن رفتار نوروتیک یا پسیکوتیک می نماید (شاملو ، ۱۳۶۹).

زبان فرانسوی نگرانی را از اضطراب جدا می کند. در بین مردم آلمان واژه Angst و در بین مردم آنگوساکسن Anxiety به هر دو معنی به کار می رود (پورو[۸]، بنقل از شجاع رضوی، ۱۳۷۶).

برای اولین بار پزشک آمریکایی بنام برد[۹] در سال ۱۸۶۹ اضطراب را تعریف کرد. از سال ۱۸۹۰ برمید اضطراب را اختلالی تعریف می کرد که نشانه آن یک احساس انقباض و خفگی است. فروید در سال ۱۹۸۹ نوروز اضطراب را به عنوان یک واحد بالینی باز شناخت. علامت اصلی این بیماری نگرانی، اضطراب و دلهره می باشد. در اوایل سال ۱۹۱۰ سر ویلیام اسلر[۱۰]، متوجه ارتباط بین درد سینه و هیجانات زندگی شد و کشف کرد که اضطراب و فشار باعث بیماری می گردد.

کانن[۱۱] اثرات اضطراب روی حیوانات و انسان ها را مطالعه کرد، به خصوص واکنش جنگ و گریز» را مورد توجه قرار داد. یکی از اولین تلاش های علمی برای تشریح فرآیند بیماری های وابسته به اضطراب به وسیله پزشک دانشمند هانس سلیه به عمل آمد. او در سال ۱۹۴۶ برای مرزی که در مقابل حالت های اضطراب آور قرار می گیرد سه مرحله قائل شد:

  • واکنش در برابر خطر
  • مقاومت
  • فرسودگی یا عجز (کوپر[۱۲]، به نقل از مدیحی، ۱۳۷۰)

اریک فرام در سال ۱۹۶۵ نظریه خود را بر تعارض بین نیاز فرد برای آزادی و اضطرابی که آزادی پیش         می آورد بنا نهاده است (آزاد، ۱۳۷۶).

در دهه ۱۹۷۰ روانشناسی بنام ریچارد اس. لازاروس[۱۳] اظهار داشت که واکنش ناشی از اضطراب به چگونگی ارزیابی (آگاهانه، نا آگاهانه) او از میزان صدمه، تهدید یا به مبارزه طلبیدن آن حادثه مربوط می شود (کوپر، به نقل از مدیحی، ۱۳۷۰).

سپس در جریان سال های پایانی قرن ۱۹ و آغاز قرن بیستم دیدگاه مبتنی بر پدیده آیی زیست شناختی روان آزردگی جای خود را به دیدگاه فرویدی مبتنی بر پدیده آیی روان شناختی داد. فروید اصطلاح روان آزردگی را به معنای دیگری به کار برد و بر این نکته تأکید کرد که این اختلال از علل جسمانی ناشی نمی شود بلکه ریشه در اضطراب دارد بدین معنی که وقتی خاطرات و امیال سرکوب شده، ناهشیار کوشش می کنند تا از سطح ناهشیاری به سطح هشیاری راه یابند. اضطراب به علامت هشدار دهنده پایگاه (من) آشکار می شود و رفتارهای نوروزی را به عنوان شیوه بیان اضطراب و یا دفاع علیه آن قلمداد می شوند و در دهه های اخیر نظریه پردازان مختلف و به خصوص نظریه پردازان رفتارنگر معتقدند که روان آزردگی گسترده ای وسیع تر از آنچه در وضع کنونی تحت عنوان اختلال های اضطرابی مشخص می شود، پوشش می دهد.

دانشجوی پزشکی هنگام امتحان، تنها اضطراب شدید ندارد، بلکه بازداری ذهنی و تمایل به فرار نیز او را آزار می داد. مورد مبتلا به هراس دندانپزشکی، از واکنش شدید سیستم عصبی پاراسمپاتیک رنج می برد (عرق کردن و غش). علایم فلج کننده در این موارد، مانند باز داری ذهنی و غش، نمایان گر مکانیزم های بقایی هستند که در دورانی خاص، یعنی ماقبل تاریخ، برای کاهش عواقب وخیم یک حمله سودمند بوده اند. اما در دوران کنونی، خود این علایم باعث می شوند که در دفعات بعدی، ترس شخص از مواجه با موقعیت بیشتر گردد. شخص از این می ترسد که مبادا این واکنش های ابتدایی فلج کننده دوباره تکرار شوند (دادستان، ۱۳۷۶).

[۱] -Lafon

[۲] -Arthur

[۳] -Allen

[۴] -Arlene

[۵] -Cooper

۲ -Rollo May

۱ -Sarasun

[۸]- Pouro

[۹] -Berd

[۱۰] -William Esler

 


پایان نامه روانشناسی : نظریه یادگیری اجتماعی

نظریه یادگیری اجتماعی

بندورا (۱۹۷۷) معتقد است که، کودکان و نوجوانان رفتار مدل­های مختلف را تقلید می­ کنند. او با بررسی کودکان ناسازگاری پی به وجود مدل­های ناسازگار مورد تقلید این کودکان در محیط اطراف برد. بر اساس پژوهش خود بیان کرد که کودکان و نوجوانان رفتارهای تهاجمی و یا مطیعانه را از مدل­ها می­آموزند (بندورا، ۱۹۷۷).

دیدگاه روانشناسی شناختی

برونر معتقد است نظریه­ های رفتاری عوامل محیطی را علل عمده رفتارهای سازگاری و ناسازگاری می­دانند، در نظریه­ های شناختی عامل اصلی به وجود آورنده و نگهدارنده­ی هر گونه رفتار از جمله رفتارهای ناسازگار و سازگار را فرآیندهای شناختی، یعنی افکار و ادراکات فرد به حساب می­آورند. در نظریه­ها چنین فرض می­شود که علت ناسازگاری انسان­ها رویدادهای محیطی نیست، بلکه برداشت­ها و تصورات آنان از این رویدادهاست (گاز، ۱۹۹۰). براساس این دیدگاه به کسی سازگار گفته می­شود که توانایی و قدرت پردازش صحیح اطلاعات را داراست و چون قادر به انجام چنین کاری است برای خود ارزش واقع­بینانه قائل می­شود تا تحت تأثیر نوسانات روانی دردناک و اختلاف با دیگران، دچار اختلال نشود، این فرایند به او کمک می­ کند تا به احساس مناسب­تری نسبت به زندگی دست یابد و خود را با شرایط مختلف سازگار نماید (باکر، ۱۹۹۸).

 

نظریه بافت­گرا

برونفن برنر (۱۹۸۹) بیان می­دارد که دیدگاه بافت­گرا، اکولوژیک و تئوری­های سیستمی سازگاری» در قالب تعاملات مکرر و مستمر ارگانیسم با محیط پیرامونی توصیف می­گردد. در مجموعه­ی این دیدگاه­ها، سازگاری» در قالب نوعی سیستم کنشوری در بافت حاکم بر کنش­ها» تعریف می­گردد. بدین معنا که در این دسته از نظریات مجموعه عوامل متعددی بر نحوه­ی سازگاری فرد تأثیر می­گذارد. نظام حاکم بر روابط اعضای خانواده، جنسیت، سن، فرهنگ، ارزش­ها، سبک­های تربیتی رایج در جامعه و مجموعه پدیده­های روانی و تحولی همانند بلوغ و پیامدهای عاطفی و شناختی آن همگی از جمله عوامل مؤثر بر نحوه­ی سازگاری فرد در سنین مختلف می­باشد (برونفن برنر، ۱۹۸۹).

جردس و مالینکروت (۱۹۹۴) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که عوامل عاطفی یا روانی می­توانند با سازگاری دانش­ آموزان مرتبط باشند. مسایلی چون اضطراب، افسردگی، اختلاف بین والدین دانش ­آموز و ارتباط ضعیف بین دانش ­آموز و پدر و مادرش می ­تواند بر تعداد زیادی از عوامل مقابله­ای مثل سازگاری تحصیلی، سازگاری شخصی و اجتماعی، مهارت­های اجتماعی، مهارت­های تصمیم ­گیری، سلامت روانی و حمایت اجتماعی تأثیری منفی داشته باشد.

ادموندسون (۲۰۱۰) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که بین حساسیت عاطفی، کنترل هیجانی، بیانگری اجتماعی و کنترل اجتماعی و سازگاری تحصیلی رابطه­ای مثبت و معنی­دار وجود دارد. این نتایج به این معنی است که مهارت حساسیت عاطفی (توانایی تعبیر درست حالات و نشانه­ های عاطفی دیگران)، کنترل عاطفی (توانایی مخفی­کردن عواطف و احساسات)، بیانگری اجتماعی (توانایی سلیس­ گویی و درگیر کردن دیگران در مباحثات اجتماعی) و کنترل اجتماعی (توانایی وفق دادن و سازگار کردن خود با موقعیت­های اجتماعی مختلف) بر سازگاری تحصیلی تأثیرات مثبت دارد و احتمال سازگاری تحصیلی را افزایش می­دهد.

الیوت و مک کریگور (۲۰۰۱) در تحقیق خود نشان داد که ارتباطات منطقی و عقلانی بین کمال­گرایی و اهداف پیشرفت، وجود دارد. آنها همچنین معتقد بودند که دانش­آموزی که از سطح بالایی از کمال­گرایی اجتماع­مدار برخوردار باشد، به وسیله نیاز به ترس از شکست، برانگیخته می­شود.

ژانگ، گان و چام (۲۰۰۷) به این نتیجه دست یافتند که کمال­گرایی منفی با فرسودگی تحصیلی و کمال­گرایی مثبت با درگیری شناختی و رفتاری رابطه مثبت دارد. کاسترو و ریس (۲۰۰۳) بیان می­دارند که کمال­گرایی به طور معنی­داری پیشرفت تحصیلی را پیش ­بینی می­ کنند. ریس و دلوو (۲۰۰۲) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که کمال­گرایی غیر انطباقی با فقر بهزیستی هیجانی و سازگاری تحصیلی، همراه است.

میچلسون و برنس (۱۹۹۸) بیان داشتند که فرسودگی و بدگمانی به طور مثبت با کمال­گرایی اجتماع­مدار رابطه دارد و همچنین رابطه معنی­داری بین فرسودگی و بعد مثبت کمال­گرایی نیافتند.

[۱]. Guse

[۲]. Bronfenbrenner

[۳]. Gerdes

[۴]. Mallickrodt

[۵]. Edmonson

[۶].  Elliot

[۷]. McGregor

[۸]. Zhang

[۹]. Gan

 


پایان نامه روانشناسی : دیدگاه­های نظری درباره سازگاری

دیدگاه­های نظری درباره سازگاری

آنگونه که تاریخ رشد و توسعه علوم رفتاری نشان می­دهد، هدف بسیاری از پژوهشگران در این حوزه سازگاری درک و نشان دادن عناصر بنیادین در تبیین رفتار بهنجار و آسیب­شناسی رفتار ناسازگار و نابهنجار است. در ذیل به برخی از دیدگاه­های نظری در مورد سازگاری پرداخته می­شود.

دیدگاه تحلیل روانی

در دیدگاه تحلیل روانی فروید (۱۹۲۶- ۱۹۵۹) به فردی سازگار گفته می­شود که دارای (من) قوی و سالم باشد تا بتواند بین دو پایگاه دیگر شخصیت یعنی (نهاد) و (فرامن) تعادل و هماهنگی ایجاد کند. (من) نیز در صورتی توانمند خواهد بود که فرد در برخورد با مشکلات روزمره از مکانیزم­های دفاعی استفاده نکند یا نسبت به آن­ها آگاهی داشته باشد (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۷۷).

 

 

دیدگاه روانشناسی فردی

در این دیدگاه کوشش می­شود تا رفتاری که با محیط سازگار است و یا سازگاری­اش به روش غلط صورت گرفته است، از دیدگاه یک ناظر خارجی مورد مشاهده و بررسی قرار گیرد. در این دیدگاه اگر رفتار فرد با انتظاراتی که جامعه از او دارد مطابق و همخوان باشد بهنجار شناخته می­شود، اگر این مسئله صادق نباشد وی را ناسازگار می­دانند که دچار نابهنجاری شده است. از طرف دیگر ناسازگاری عبارت است از نوعی محرومیت که ناشی از مواجهه فرد با عاملی است که مانع ء نیاز او شده است (آدلر، ۱۹۵۶).

نظریه رونی- اجتماعی

اریکسون نظریه پرداز رشد روانی- اجتماعی بیان می­دارد که احساس بی­کفایتی فردی و اجتماعی در محیط خانواده و اجتماع عامل اصلی ناسازگاری محسوب می­شود. افراد ناسازگار در معرض آنگونه از روش­های اجتماع قرار دارند که از ویژگی­های آن نبودن رابطه و پیوند نزدیک و صمیمانه بین افراد جامعه است که به تدریج کیفیت این رابطه در رفتار آنان نسبت به دیگران اثر می­گذارد (اریکسون، ۱۹۶۸).

نظریه زیستی- اجتماعی

برخی از پژوهشگران پیشنهاد می­ کنند که پاره­ای از زمینه ­های بیولوژیکی فرد گرایش به رفتار ناسازگارانه را تسهیل می­ کنند و زمانی که فرد در معرض روابط ناسازگارانه در خانه یا جامعه قرار می-گیرند، زمینه بیولوژیکی فرد با روابط نامطلوب و ناسازگارانه محیط خانواده یا اجتماع، عامل اصلی مکانیزم مهم گرایش به ناسازگاری در فرد می­شود. به عنوان مثال شوآرز (۱۹۷۹) بیان می­ کند که تعادل، تأثیر و تأثر زمینه ­های بیولوژیکی و نفوذ اثرات اجتماعی و خانوادگی در شناخت علت ناراحتی­های نوجوانان و کودکان، از جمله ناسازگاری آنان نقش اساسی دارد. به بیان دیگر پاره­ای از ویژگی­های شخصیتی مانند خلق و خوی فرد متأثر از عوامل ژنتیکی است و شیوه ­های برخورد و الگوهای اجتماعی و خانوادگی یا در جهت این گرایش­های کودکان ویا در جهت مقابل آن یعنی عدم سازگاری به تدریج شخصیت کودکان و نوجوانان را شکل می­دهد.

به نظر شوآرز (۱۹۷۹) زمانی که اجتماع منطبق با زمینه ­های ارثی- ژنتیکی کودک عمل نکنند، کودک و نوجوانان در معرض محیط­های نامطلوب قرار می­گیرد که به سهولت می ­تواند به ناراحتی­های روانی گوناگونی در او منتهی شود. بدیهی است ویژگی­های شخصیتی که منشأ ژنتیکی دارند بر اثر فشارهای محیطی، چون رفتارهای انضباطی شدید و حاکم بودن نظام استبدادی در خانواده، اجتماع  و مدرسه تا بی­نهایت می ­تواند تغییر کند و تحت تأثیر قرار گیرد. اما مطلوب­ترین راه این است که بین زمینه ­های بیولوژیکی کودک و نوجوان با شیوه ­های پرورشی و تربیتی جامعه و والدین هماهنگی وجود داشته باشد (نوابی­نژاد، ۱۳۶۵).

نکته مشترک در همه تحقیقات نظریه­ های روانی- اجتماعی این فرضیه است که نوجوانان ناسازگار افرادی هستند که دارای الگوهای رفتاری غلط، نظام ارزشی نادرست و ناهمگن و عملکردهای نامناسب هستند ( شوشتری، ۱۳۷۵).

 

 

نظریه یادگیری

اسکینر (۱۹۹۰) نظریه­پرداز یادگیری بر تأثیرات حوادث و اتفاقات محیطی در بروز رفتار تأکید دارد. طرفداران این نظریه معقتدند که ناسازگاری یک پاسخ غلط آموخته شده بر اساس انواع روش­های شرطی شدن است. آن­ها معتقدند که شخصیت یک تاریخچه از انواع شرطی شدن­هاست. به بیان دیگر ناسازگاری یعنی شرطی شدن غلط و روان درمانی یعنی دوباره شرطی شدن است (فری هیل، ۱۹۷۳).

 


پایان نامه ارشد حقوق: مفهوم سازگاری تحصیلی

 

 

مفهوم سازگاری» در علم مادی و منطبق علمی از اصل انتخاب طبیعی» داروین نشأت گرفته است. انتخاب طبیعی» در منطق داروینی به موضوع سازوکاری در طبیعت که علت وجود» یک نوع معین از جانداران را در فضای طبیعت توجیه می­ کند، اشاره دارد. انتخاب طبیعی» بر این اصل تکیه دارد که همیشه ممکن است انواع جدیدی از جانداران از سلاله­ی جانداران دیگر پدید بیایند، ولی آن دسته از جانداران پدید آمده باقی می­مانند وفراوان می­شوند که شرایط بدنی مناسبی برای زندگی در محیط زندگی خود داشته باشند. به عبارتی فنی­تر، آن نوع می ­تواند باقی بماند و ماندگار شود که شرایط زیست­شناختی او با شرایط فیزیکی محیط زیست او سازگار» باشد. بنابراین، مفهوم سازگاری از زیست­شناسی به حیط روانشناسی وارد شده است و از اصطلاح زیست­شناختی سازش الگوگیری شده است. سازش به مجموعه کوشش­هایی اطلاق می­شود که یک نوع خاص از موجودات زنده برای سازگار شدن یا ایجاد تغییر در محیط خود اعمال می­ کند (کریمی و خدا دوست، ۱۳۸۹). سازگاری با کلمات و مفاهیم مترادفی همچون وفق، همسویی، مدارا، سازش، آمیزش، تطبیق، توافق، مصالحه، همکاری، هم­رنگی، خوگرفتن و امثال آن بهتر می­توان بیان کرد (اسلامی­نسب، ۱۳۷۳). در روانشناسی با ملاحظه­ی شاخص­های سازگاری شاید بتوان این اصطلاح را به عنوان نوع تعامل فرد با دنیای درون و برون» تعریف کرد. پیاژه سازگاری را به عنوان تلاش مستمر ارگانیسم در تعادل جویی با محیط پیرامون با بهره گرفتن از از دو مکانیزم درون­سازی و برون­سازی تعریف می­ کند (پیاژه، ۱۹۸۳).

 

سازگاری را می­توان شاخص و نشانه­ای از بهداشت دانست. سازمان بهداشت جهانی سلامت یا بهداشت را تحت عنوان رفاه کامل بدنی، روانی و اجتماعی و عدم وجود بیماری و ضعف» تعریف می­ کند. با این تعریف می­توان سلامت یا بهداشت را حالتی بهینه از سازگاری دانست. بدین لحاظ می­توان کیفیت­های متفاوتی از سازگاری را در افراد متصور شد، که این کیفیت­ها در قالب شاخص­های مختلفی همانند عملکرد تحصیلی، سطح فشار روانی، عزت نفس، کفایت اجتماعی، اختلالات عاطفی و توانایی ذهنی و روانی مورد ملاحظه قرار می­گیرند (سامانی، ۱۳۸۱). بنابراین در متون روانشناسی اغلب اصطلاح سازگاری را به وسیله شاخص­های متفاوت، مورد مطالعه و ارزیابی قرار می­ دهند.

دانلود مقاله و پایان نامه

سازگاری به عنوان یک فرایند روانی در افراد انسانی متأثر از عوامل مختلفی می­باشد. مجموعه محرک­ها، امکانات و کنش­های محیطی و همچنین مجموعه توانایی­ها و استعدادهای درونی که در نحوه­ی این سازگاری دخالت دارند مورد تأکید دیدگاه­های مختلف روانشناسی و به ویژه روانشناسان بافت­گرا» یا زمینه نگر قرار گرفته است (میلر، ۱۹۸۳).

به اعتقاد هیلاری و برنت (۱۹۹۴) سازگاری شامل فردی، اجتماعی و تحصیلی است که مرز مشخصی بین انواع آن وجود ندارد، به گونه­ای که سازگاری تحصیلی، شامل توانایی­های تحصیلی و عوامل انگیزشی و تعهد نسبت به مدرسه است، سازگاری اجتماعی و فردی را نیز دربر می­گیرد. اسلامی­نسب (۱۳۷۳)، سازگاری را رابطه­ای می­داند که میان فرد و محیط او، به ویژه محیط اجتماعی، وجود دارد و به او امکان می­دهد تا انگیزه­های کمبود فرا روی خود را ء کند. فرد زمانی از سازگاری بهره­مند است که بتواند میان خود و محیط اجتماعی­اش رابطه­ای سالم برقرار کند. محیط اجتماعی نیز، دربرگیرنده خانواده، محل تحصیل، محیط کسب و کار و نظایر آن می­باشد. اگر فردی نتواند با محیط خود به شیوه­ای مطلوب رابطه برقرار کند، ناسازگاری تلقی می­شود. گاه افراد در سازگاری با محیط یا به بیان بهتر، اجتماع خود، آگاهانه عمل می­ کنند و گاه به طور ناآگاهانه عمل می­ کنند.

اسلامی­نسب (۱۳۷۳)، بیان می­ کند که نیروهای سوق­دهنده انسان به سوی سازگاری بی­شمار می­باشند، ولی نیازهای افراد مهمترین عامل در سازگاری است. چون افراد برای رسیدن به نیازهای خود، ناگزیر به تعامل و سازش با محیط خود هستند و در غیر این صورت به آنچه خواهان آن هستند، دست نمی­یابند. باید یادآور شد که سازگاری از بدو تولد تا پایان مرگ همراه انسان است، در هر برهه زمانی به گونه­ای خاص، فرد آن را به کار می­برد. علاوه بر این سازگاری دارای عرصه­های مختلفی نیز است. مثلاً سازگاری در انتقال به محیط یا موقعیت جدید، سازگاری در روابط بین فردی، سازگاری در موقعیت­های آموزشی که از آن به عنوان سازگاری تحصیلی یاد می­شود. در واقع سازگاری تحصیلی ناظر بر توانمندی فراگیران در انطباق با شرایط و اامات تحصیل و نقش­هایی است که مدرسه به عنوان یک نهاد اجتماعی فرا روی آنها قرار میدهد. هدف هر رفتار موجود زنده، رسیدن به یک سازگاری است.

پیر (۱۳۷۴)، معتقد است که می­توان سازگاری را به دو قسم تقسیم کرد: یکی سازگاری درونی، که در این نوع سازگاری، هدف رفتار کاهش تنش­هایی است که سلامت و تعادل انسان را مورد تهدید قرار می­دهد، دیگری سازگاری بیرونی، که ممکن است کاهش تنش در درون، منجر به سازگاری بیرونی نشود، بلکه بالعکس عمل کند (یک سازش مفرط در درون، بدون این که با وقعیت اجتماعی درونی را کسب کرده باشد. بنابراین سازگاری تحصیلی رفتار سازگارانه­ای است که دانش­ آموزان در محیط مدرسه و طی دوران تحصیل از خود نشان می­ دهند.

سازگاری تحصیلی جریانی است که در آن فرد برای وفق دادن خود با فشارهای درونی و مومات بیرونی کاهش و کوشش به خرج می­دهد (رد- ویکتور، ۲۰۰۳). بنابر نظر هیلاری و برنت (۱۹۹۴) مفهوم وسیع سازگاری تحصیلی مشتمل بر چیزی غیر از صرف توان بالقوه­ی تحصیلی دانش­ آموزان است. روسر، اکسل و استروبل (۱۹۹۸) بیان نمودند دانش­آموزانی که در امر سازگاری تحصیلی با اشکال روبه­رو می­شوند، این مشکل غالباً در سایر ابعاد نیز تظاهر می­ کند. باکر و سیریک (۱۹۹۹) به عنوان برخی مؤلفه­های سازگاری تحصیلی از انگیزه برای یادگیری، انجام اعمالی برای برآورده ساختن اامات و نیازهای تحصیلی، درک واضحی از هدف تحصیلی و رضایت کلی از محیط تحصیلی یاد کرده­اند.

[۱]. Piaget

[۲]. The world health organization

[۳]. Hillary

[۴]. Barent

[۵]. academic adjustment

[۶]. Peer

[۷]. intrinsic adjustment

 


پایان نامه دانشگاهی : مدل شخصیتی بار-آن

مدل شخصیتی بار-آن

در سال ۱۹۸۰ بار –­آن به بررسی مهارت­ها و توانایی­های غیر شناختی علاقه­مند شد و واژه­ی بهره­ی هیجانی» را برای توصیف نظریه خود برگزید. الگوی او یک الگوی چند عاملی است و در دسته­ی نظریه­ های ترکیبی هوش هیجانی قرار دارد. بار-آن هوش هیجانی را مجموعه ­ای از مهارت­های غیر شناختی می­داند که بر توانایی فرد در رویارویی خواسته­ ها و فشارهای محیطی تأثیر می­گذارد.

مقاله - متن کامل - پایان نامه

بار- آن در الگوی صفت شخصیتی از هوش هیجانی، بین پنج حوزه تمایز قائل شد که عبارتند از: درون فردی، میان فردی، تطابق، مدیرت استرس، خلق و خوی عمومی.

  1. حوزه درون فردی: شامل مهارت­های خودآگاهی هیجانی، ابزار وجود، استقلال، عزت نفس وخودشکوفایی است.
  2. حوزه میان فردی: شامل همدلی، مسئولیت اجتماعی و مدیریت ارتباط میان فردی است.
  3. حل مسئله، موقعیت سنجی و انعطاف پذیری مهارت­های هستند که حوزه تطابق را تشکیل می دهند.
  4. تحمل استرس و کنترل تکانه­ها مهارت­های اصلی حوزه مدیرت استرس هستند
  5. در حوزه خلق وخوی عمومی، شادی و خوش بینی مهارت­های اصلی هستند.

در سال ۱۹۸۰ بار- آن برای اولین بار کلمه بهره­هیجانی یا EQ» را برای توانایی­های هوش هیجانی به کار برد و اولین آزمون در این مورد را ساخت (سپهریان، ۱۳۸۶).

 

 

الگوی کوپر و ساواف» از هوش هیجانی

علاوه بر سه مدل معروفی که در بالا تشریح شد، کوپر و ساواف (۱۹۹۴، به نقل از مکتبی، ۱۳۸۷) در کتاب خود، مدلی از هوش هیجانی را که در ارتباط با مهارت­های و تمایلات خاصی است، ارائه دادند. این مدل دارای  چهار بخش به شرح زیر است:

  1. دانش هیجانی: که منظور از آن دانش­فردی در مورد هیجان­های خود و چگونگی کارکرد هیجانی است.
  2. برآزندگی هیجانی: شامل سرسختی و انعطاف پذیری هیجانی است.
  3. عمق هیجانی: به عنوان شدت و پتانسیل هیجانی بر رشد، توصیف شده است.
  4. کیمیاگری هیجانی: به عنوان توانایی به کارگیری هیجان جهت بروز خلاقیت است.

[۱]. Cooper

[۲]. Sawaf

[۳]. emotional knowledge

 


پایان نامه : مدل هوش هیجانی دانیل گلمن

مدل هوش هیجانی دانیل گلمن

وین برگر (۲۰۰۲، به نقل از شغابی، ۱۳۸۹) بیان می­ کند، دانیل گلمن یکی از اولین حامیان الگوی مختلط در زمینه هوش هیجانی است. گلمن برای توصیف این مقوله از تئوری­های روان­شناسی بهره گرفته است. از نظر وی هوش هیجانی شامل توانایی­هایی شبیۀ اینکه شخص بتواند انگیزه­اش را حفظ نماید و هنگام مواجهه با مشکلات استقامت کند و در شرایط بحرانی و تکانشی خود را کنترل نماید و خونسردی خود را حفظ نماید، کامیابی را به تأخیر بیاندازد و با دیگران همدلی کند؛ می­باشد.

الگوی گلمن شامل جای دادن بیست پنج عامل در پنج خوشه است که شامل خود آگاهی، خودتنظیمی، انگیزش، همدلی و مهارت­های اجتماعی می­باشد (شفیعی­تبار، خدا پناهی و صدیق­پور، ۱۳۸۷).

گلمن (۱۹۹۸، به نقل از رهنورد و جویبار، ۱۳۸۷) پنج عنصر هوش هیجانی را به شرح زیر برشمرده است که عبارت­اند از:

 

  1. خودآگاهی: شامل توانایی تشخیص و درک حالت­های روحی، احساس­ها، عواطف و انگیزه­های خود و نیز تأثیر آن بر دیگران.
  2. خود تنظیمی: توانایی کنترل یا تغییر مسیر و حالت­های روحی مخرب، تأمل در داوری و تفکر قبل از اقدام.
  3. انگیزش: شامل توان­مندی­های از جمله گرایش و اشتیاق به موفقیت یا نیاز به پیشرفت، تعهد، ابتکار عمل، خوش­ بینی است.
  4. همدلی: توانایی درک حالت­های عاطفی دیگران، مهارت رفتاری با دیگران بر اساس واکنش عاطفی آن­ها.
  5. مهارت اجتماعی: مهارت در مدیریت روابط و ایجاد شبکه­ها، و توانایی در یافتن زمینه ­های مشترک و ایجاد رابطه­ نزدیک با دیگران.

 

 

[۱]. Vinberger

[۲]. self-awareness

[۳]. self- conscious

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بی هوایِ تو مرا نَفَسی نیست ... سایت حوزه عکاسی مدیریت اطلاعات فایل دانش - مرجع دانلود دانشجویی کشور welcome ARMY گشادالملوک بلاگین فاطمه خادم الحسینی باز سازی ظروف تفلون (اصفهان)